.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۳۰ ب.ظ

قــــــمــــــار

زمین می خوری!

تا برمی خیزی دوباره زمین می خوری

دوباره می ایستی

دوباره...

آن قدر این روند تکرار می شود که می رسی به جایی که وقتی بر می خیزی حس می کنی راه رفتنت را از یاد برده ای

حس می کنی حتی ایستادن را از یاد برده ای!

مدتی می گذرد

و اندک اندک رمق به پاهایت برمی گردد

اندک اندک آرام می شوی و ذره ذره کارهایت سامان می گیرد و ذره ذره امیدوار می شوی که راه افتاده ای ...

دوباره ابتلا گریبانت را می گیرد و در بوته ی امتحان است که دست و دلت به لرزه می افتد ...

سخت تر از قبل...

ابتلائات تمامی ندارد و هر کدام را که -هرچند با نمره ناپلئونی- رد کنی، بعدی انتظارت را می کشد با سختی بیشتر!

دوباره ترس از زمین خوردن...

ترس از شکستن...

به تو نیامده چند صباحی را در امن و آسایش بگذرانی و دغدغه و فکـــرلرزه نداشته باشی !

هرچه می گویی خدایا ما که سرمان به کارمان گرم بود و چشممان به نوک انگشت پایمان...

به تو نیامده ...


- و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن...

- خنده دار است خودت بیشتر از همه غصه دار باشی و بیشتر از همه به روی خودت نیاوری!! لذت بخش است کسی که قاعدتا تکیه گاه توست، به آرامش تو تکــــیه کند !

- بعضی دردها را هرچقدر بزرگ، هر چقدر مهم، هرچقدر هم که گفتنی باشد، هرچقدر هم دور و برت پر از آدم، نمی شود با هیــــچ کس در میان بگذاری...

- - هیچ دلیلی نمی تواند استثنا قائل شود برای این جمله: دل خانه ی یار است نه جولانگهِ اغیار... هیچ دلیلی... حتی اگر پای امام رئوف در میان باشد... باید! بگذرد!

- خُنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش... و نماند هیچش الا هوسِ قمارِ دیگر !

نــ ــ ــظــ ـ ـرات بــســـتـ ـ ــ ــهـ ــــ ـــ است...

بعدنوشت: جالب است؛ هیچ کدام از مسائل مهم زندگی ام نشد که یک گوشه اش خاص و استثنا نباشد! این جا جایی است که نقش انتخاب خودت را -هر چند به اجبار- در تغییر تقدیرت به چشم می بینی... چند ماه قبل گفته بودم لذت بخش است بعضی آدم ها راجع به برخی اقداماتت قضاوت غلط کنند، اما مطمئن باشی روزی خود خدا جوری رقم می زند که برای همه توضیح دهد... رسید آن روز. و روزی دیگر خواهد رسید که این نگاه امروزی نیز از من بگذرد! آن چه خدا بخواهد؛ و هیچ قوت و نیرویی جز نیروی خدا نیست...

بعدنوشت تر! : امروز، وقتی دوباره غرقِ حضورتان شدم و دیدم نظارت و حمایتتان را... ایمان آوردم که هر دردی، هرچقدر هم بزرگ، هر چقدر هم که نگفتنی، برای شما قابل گفتن است و به برکت انتساب شما به "الله جان" و آبرویتان در محضر او، می فهمانیدم که این که نامش را درد گذاشته ام، "درد" نیست، بلکه حسی است که آستانه ی تحمل پایین من درد می نامیدش و آن گاه که لبریزم کردید از جام صبرتان، به لذتش واقف می شوم... الحمدلله .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۳۰
کبوتر حرم
سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

نهالِ وجود ...


حضرت علی(علیه السلام) در نامه معروفشان به عثمان ابن‏ حنیف می‏فرمایند:

«الا ان الشجرة البریة اصلب عودا و الروائع الخضرة ارق جلودا و النباتات البدویة اقوی وقودا و ابطا خمودا

آگاه باشید درختان بیابانی، چوب‏شان سخت ‏تر؛ و درختان کناره جویبار پوست‏شان نازک‏تر است.

گیاهان بیابان، آتش چوبشان شعله‏ ورتر و پر دوام‏تر است...

.

در این خمار کسم جرعه ای نمی بخشد // ببین که اهل دلی در میان نمی بینم ...


بعدنوشت: به دوراهی های زمین که می رسم چشم به آسمان می دوزم... آن جا همیشه راه یکی است..

۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۱۳
کبوتر حرم
جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۲۱ ب.ظ

دور از دنیا برای چند روز!


وقتی هوای شهر نفس گیر می شود /با ذکر یاحسین نفس تازه می کنیم ...


دل گویه : فقر ظاهر مبین! که حافظ را   ///  سینه، گنجینه ی محــبــت اوســـــــت...


ادامه مطلب طولانی نوشته شده؛ اما من بعضی حرف ها را آن قدر دوست دارم که حیفم می آید افرادی بی حوصله هی از رویشان رد بشوند و نخوانند؛ از این رو نصیب ادامه مطلب می شوند !!

۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۲۱
کبوتر حرم
يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ

دلی که خیلی درد می کند...

با این که یک ماه بیشتر گذشته از آن روز... هنوز مثل پتک دائم توی سرم می خورد!

راست می گفت بنده خدا : برو بابا! بسیجی های خمینی فرق داشتند با بسیج شما !!

در جوابش لبخندی زدم تا بغضم را بپوشاند.

هرچند بعد سعی کردی تلطیف کنی کلامت را، اما راست گفته ای بنده خدا !

مادامی که منِ بیچاره را نماد بسیجی بدانی، دردت دوا نخواهد شد؛ من به گرد پای بسیجی های خمینی هم نمی رسم...

بسیجی های خمینی که مثل من اهل ناز و کام نبودند؛ بسیجی های خمینی عطر ولایت منتشر می کردند...

مادرمان پای ولایتی پرپر شد که امروز غریب تر از آن روز مانده ...

من فاصله ام با مشی مادرم زمین تا آسمان است...

بسیجی های خمینی فرزند زهرا بودند و خیلی هاشان وقتی بودند شناس نشدند... المومن غریب...

به من نگاه نکن ...

اما در بین بسیجیان امام خامنه ای هم غربایی داریم که فرزندان مادر ساداتند و مثل پروانه می گردند دور شمع ولایت ... و تا بال و پر پروانه ای نسوزد من و تو نخواهیم شناخت...


هدیه:

امام سجاد علیه السلام: المومن لایعمل شیئا من الخیر ریاء و لایترکه حیاء

مومن چنین است که کار خیر را نه به دلیل ریا انجام می دهد و نه به خاطر حیا ترک می کند! /کافی ج2


دل گویه:حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یــار/ خانه از غیر نپرداخته ای، یعنی چه؟


ادامه مطلب بخشی از واگویه های دلی است که خیلی درد می کند ... شاید لازم باشد بگویم تویی که نمیخوانی، همان کسی است که متن در موردش نوشته شده و آدرس این جا را ندارد تا بخواند !

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۳۶
کبوتر حرم