ضـیـافــتـــــــــــــــــ الهی !
.::.هوالحبیب.::.
۱- روزهای نزدیک مهمانی است.
"شرم"، اجازه ی ابراز وجود به تو نمی دهد. سکوت می کنی؛ چشمها را به زمین می دوزی. با این لباس های مندرس و آلوده کجا بروم؟ می شنوی که می گویند:
تـو مگـو مـا را بـدان شـه بـار نیست
بــا کــریمـان کــارهـا دشـوار نیست
۲- دلت آرام نمی گیرد. او کریم است؛ دُرُسـت. اما یک ســــــــــآل معصیت کردم! پس حیای من کجاست؟؟
اما؛ قابل انکار نیست؛ تمام وجودت، او را تمنا می کند. غرق گناه هم که باشی، دلتنگ می شوی. دلتنگ آغوش گرم و پرمهرش... می شنوی که می گویند :
در دل تــو مهــر حـق چون گشته نـو
هست حــق را بی گمان مهـری به تو
۳- جرئت پیدا می کنی! دلت، هوای حرم می کند؛ اگر راهت ندهد، یک جورهایی شاکی هم می شوی؛ که دیدی من آمدم و خواستم و تو راهم ندادی؟؟ دلت می گیرد. می شنوی که می گویند:
هیــچ عــاشق خود نبــاشد وصـل جـو
کــه نــه معشوقش بــود جـویــــای او !
این جا، چه بر سر دلت می آید؟؟
فرمود:
اگر آنان که از من روی برتافته اند، شدت اشتیاق مرا به خودشان می دانستند، هر آینه از شدت شوق جان می سپردند . (حدیث قدسی)
پ.ن : تا قبل از رمضان المعظٌم دائم به خودم میگم :
شستشویی کن و آن گــه به خرابــات خرام
تـــا نگـــردد ز تــــو این دیر خراب، آلـــــوده!
بعد نوشت : شرمنده دوستانی که فرصت نشد جوابشون رو بدم یا به وبلاگای ارزشمندشون سر بزنم. از هفته ی پیش مشهدالرضا نائب الزیاره هستم ؛ دسترسی به نت برام آسون نیست و الانم چند دقیقه آن شدم؛ احتمالا تا آخر ماه مبارک نتونم سر بزنم! از بزرگوارا التماس دعای خیر دارم.
یا حسین زهرا