.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

جراحی

بسم الله

رمضان گذشته حاج آقا ماندگاری که آمده بود، برایمان می گفت:

فرض کنید مثلا دچار عفونتی شده اید که پزشک ناچار است برای درمانش جراحی تان کند! دیده اید که درد دارد؟ زخم دارد؟ ولی در عوض چرکش را خالی می کند. تا مدتی عوارض دارد ولی خوب که شد، دیگر اثری از آن عفونت نمی ماند در بدنتان...

گاهی برای این که چرک و کثیفی های روحت خارج شود، گاهی جز جراحی چاره ای نداری. درد دارد، تحمل کن! همان دردی که می کشی طاهرت می کند ...

.

.

خدا هم گاهی گویی جراحی می کند دلت را، ذهنت را، وجودت را، حتی زندگی ات را !

بچه ی خوبی باش؛ نق نزن!

زار هم که میزنی بزن، اما بگذار خدا، قَشـَنــــــــــــگ - تاحدی که لیاقت داری- سر به نیست کند پلیدی های وجودت را :)

.

.

حس می کنم زیر تیغم!

شبیه محتضر می شوم گاهی!

اما چرخ می خورد در مغزم این کلمات ...

شاید دارد جراحی ام می کند، حبیبِ من ...

 

پ.ن: « سکوت می کنم! بعضی حرف ها را نباید "زد" و بعضی حرف ها را نباید "خورد". بیچاره دل؛ چه دردی می کشد میان این زد و خورد ... :) »

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۸:۴۰
کبوتر حرم
جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۴ ب.ظ

در کربلا همه چیز هست ...

بعد از مدت ها، باز هم از سفره ی آقاجون !

میگن:

امیدوارم وقتی در دنیا مصیبتی دیدید بدانید خدا کمی تاسی به آن ها را نصیب شما کرده است، به آن پشت نکنید و گریه نکنید. مصیبت چه از اولاد، چه از پدر، چه از مادر، چه از مال، چه از آبرو و چه از هر چیز دیگر.

حتی اگر یک خار به پایت رفت یاد آن ها کن! در کربلا همه چیز هست. بچه های کوچک گاهی از شتر می افتادند و وقتی که راه می رفتند، خارهای مغیلان به کف پایشان می رفت! یک مورد از این ماجرا که اتفاق افتاده است.

اگر خاری در دنیا به پایت رفت، خوب برود! اساسا  صحنه کربلا برنامه مومنین از گذشته ها و آینده هاست. وقتی که برنامه را دیدی وحشت نکن. زیرا راه خدا این است ...


پ.ن: باز هم از حاج اقا دولابی چیزی گرفتم که باید در این زمان می شنیدم. اما چه کنیم که عمل به شنیده ها به این آسانی نیست... راست میگوید؛ در کربلا دوری از برادر بود، دوری از پدر بود، دوری از ...

اگر خاری به پایت رفت خب برود ...

به آن پشت نکنید و گریه نکنید ...

مگر می شود گریه نکرد ؟ :((


اللهم صل علی محمد و آله و طیب بقضائک نفسی و وسع بمواقع حکمک صدری و هب لی الثقه لاقر معها بان قضائک لم یجر اا بالخیره ... خدایا درود بفرست بر محمد و ال محمد، و خاطر من را به قضای خود شاد دار، و آن جا که تقدیر توست، سینه ی من را گشاده کن... و همتی بلند عطایم کن و دلم را چنان اطمینانی بخش که به پشتوانه آن اقرار کنم که قضای تو جز به نیکی روان نگشته است ... آمین یا رب العالمین....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۳:۱۴
کبوتر حرم
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ

نمک نشناس...

سر بر زانو در فکر محاسبه ی کارنامه ی یک ساله ...

سال گذشته ماه مهمانی خدا در جوار امام مهربان ... آن هم نه یک روز و دو روز.

رمضانی بود نه دیدنی؛ که چشیدنی!

شب ها و سحرهایی که حتی کاهلانی مثل من را هم بی نصیب نمی گذاشت...

سه شب قدری که در صحن انقلاب رو به روی پنجره فولاد حضرت معین الضعفاء به سحر رسید...

خلوتی که با هیچ تجربه ای عوضش نمی کنم.

خلوتی با خود؛ دور از هیاهوی سنت بسیار حسنه ی صله رحم!

چقدر تعلقات سخیفی را که به دست و پای دلم پیچیده بود، در آن ایام شناختم...

چقدر سکینه نازل شده بود بر قلبم بعد از آن مجاورت با امام رئوف...

چقدر هنوز هم گاهی برکاتش راحس می کنم.


و چقدر میترسم از خودم، که نمک خورده و نمک نشناس بوده باشم...


قدیم تر ها یک دوست خوبی داشتم - که نمی دانم چرا دوستم نماند! - می گفت:

"" انقد نگو نمک خوردم و نمکدون شکستم. نشکستی.

 از من اصرار که چطور با این اطمینان میگی نشکستم؟

گفت: جنس نمکدون رو بچسب ... !  ""


و مدت هاست که خوشم به این که جنس نمکدانِ امام رئوف زودشکن نیست...


پ.ن:  بقول ولیجه ی عزیز، این غیبت های رمضانه ی من دارد جالب می شود... خدا صبرم بدهد :)

شاید هم مثل سال گذشته: الخیر فی ما وقع -ان شاءلله-


۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۲۷
کبوتر حرم
جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۹ ب.ظ

آفتاب ...

.

بی شما، زندگی ما چه نسبتی با حیات طیبه دارد؟

نه!

جز "روزمَــرِگی" نیست؛ این که نامش را "زندگی" گذاشته ایم...

بهتر بگویم : روزمـُـردِگی ...


ای صاحبِ عصر!

مـــا اینجـــا

عادت کرده ایم به عصرِ بی شما

روزگارِ مـــا

هر روز بی معرفت تر از دیروز؛

حتی جمعه ها هم؛

می گذرد و ذکرِ تو از خاطر مــا؛ نه!

ما کجاییم و تو کجا...

 

پ.ن: بارها خوانده ایم اگر با آمدن خورشید از خواب بیدار شویم، نمازمان قضاست ...

تا ما بیدار نباشیم، خورشید می آید ؟!

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۹:۳۹
کبوتر حرم