آتش خور زیاد شده!
جنس هایی را که از خریدهای قبلی، در انبار داشته اند، به قیمت افزایش یافته می فروشند؛
خوردنِ مالِ حرام، برای بعضی ها مثلِ آب خوردن شده.
نمی دانم چرا ذره ای عقلشان را به کار نمی اندازند بعضی ها...
کاسبی که این گونه عمل می کند، خودش یک نوع جنس را می فروشد؛ اما صدها جنس دیگر را باید از کاسبان دیگر بخرد؛ و وقتی همه چنین بی وجدانی را در پیش بگیرند، سودی نصیب کسی نمی شود!
پولی که با حقه بازی از مردم به جیب زده اند، باید برای حقه بازی دیگری خرج کنند... معادله ی ساده ای ست؛ تنها حاصلش افزایش بدون توقفِ قیمت هاست و کمک به نقشه های دشمن، برای زمین زدن اقتصاد کشورت...
یارانِ مهدی احتکار نمی کنند !
من اقتصاد نخوانده ام، و متفرقه هم چیز زیادی نمی دانم؛ اما معادله ی ساده ای ست معادله ی آتش خور ها!
حیف است؛ عده ای به این راحتی آتش می خورند و آتش بر سرِ سفره ی زن و فرزندشان می برندو نسل های پی در پی را با حرام آلوده می کنند، در حالی که حتی با عقل مادی هم که حساب کنی، دارند زیان می کنند.
دلم می سوزد که عده ای به خاطرِ پولی که حتی با حساب مادی هم اندک است، مال خود را شبهه ناک می کنند.
زیاد دیده ام رانندگان تاکسی ای که به بهانه نداشتن پول خورد، از هر مسافر پنجاه یا صد تومان بیشتر می گیرند، و وانمود می کنند که نرخ کرایه همین اندازه است؛ در حالی که اگر بگویند پول خورد ندارم، مسافرها از حق خود می گذرند...
***
خدا زیاد کند امثالِ پیرمردِ میوه فروشِ کنارِ امامزاده ی شهرمان را ...
یکی می گفت یک نوع میوه را با کیفیت یکسان، در دو قسمت گذاشته بود، یکی مثلا کیلویی هزارتومان، و دیگری هشتصد تومان! تعجب کرد؛ پرسید: "حاجی اینا که عین همه ن، چرا قیمتش فرق داره؟ داستان چیه؟ " پیرمرد گفت : "پسرم اون هشتصد تومنی خرید دیروزمه و این هزاری خرید امروز! " گفت : " خب پدر جان همه جنسِ دیروز را می برند و جنسِ امروزت می ماند و باز فردا هم ضرر می کنی... "
گفت: ضرر، مالِ حرامی است که نان شود و لقمه شود و از گلوی فرزندم پایین برود ...
لذت می برم وقتی می بینم همیشه وقتِ اذان مغازه اش بسته می شود و سجاده اش پهن...
نمازش، نــــمــاز است که این گونه ساخته او را...
از کنار مغازه اش که می گذرم، یاد پیرمرد قفل ساز می افتم و امام عصر و ...
خدا عاقبتش را به خیر کند، و امثال او را زیاد - ان شالله-
سلام. :) آره البته آدم خوب هم هست؛ منم دیده م .