آیا باز هم پای ساندیس(!) در میان است؟؟
همه ی این مردم که مثل براده های آهن گرد وجود آهن ربایی به نام " سیدعلی، فرزند زهرا " جمع شده اند، آمده اند تا ساندیس بگیرند !!!!
یا نه؛ می دانید که، نان گران شده؛ شنیده اند ساندویچ می دهند؛ آمده اند ساندیس و ساندویچ خوری !!
فقط نمی دانم چرا این همه آدم دور این ماشین سفید رنگ جمع شده اند؟؟؟
نکند انبار ساندیس و ساندویچ این ماشین باشد...
یا نه؛ شاید محل حضور و غیاب کارمندانِ دولتی است که اجبارا (!) باید در مراسم استقبال حاضر شوند...
نویسنده ی افسانه ی ساندیس و ساندویچ، باید به فکر معرفی توجیهاتِ جایگزینِ دیگری باشند بر حضور مردم...
میدانی از چه چیز لبریز از عشق می شوم؟؟
کور است چشمی که فکر می کند تحریم ها و کارشکنی ها و گرانی ها و مشکلات معیشتی، از موجِ مِهـــرِ این امت به امامش کم می کند...
دیدید ؟
در اوج گرانی ها و نوسانات و مشکلات، دیدید استقبال مردم کشورم را از رهبرشان؟؟
چه زیبا گفت آن بنده خدا که: تا صبح ظهور ایستاده ایم ...
ما مشقِ انتظار می کنیم با سرمشق های سیدعلی ...
هول برم می دارد وقتی می بینم این همه آرامش را در چهره اش، این همه شباهت را با امام خمینی ...
دلم خیلی خوشحال است از دیدن این همه سکینه در این اوضاعی که بعضی سیاسیون می گویند ناآرام و بحرانی است؛ منبع آرامش است این مرد؛
هرچند لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار ...اما، سید علی در عصر غیبت، برای چشم های ما یگانه مَرد است...
مگه نمی دونی مردم اومدن اجبارا !!! دولت گفته برید استقبال کنید حق الزحمه بجا نمی خواستن ریا شه خواهر آره این عکسام ساختگیه [:دی]
نه واقعا آبجی اینا تا کی میخوان چرت وپرت بگن ها؟؟؟ خوف نمی کنن این همه عاشقو میبینن؟؟ خجالت نمی کشن میگن مردم واسه ساندیس اومدن؟؟؟ خاک تو سرشون که اینقد احمقند.کاش ماهم دور ماشین سفید بودیم ....................
کبوتر حرم:
ممنون آبجی شما تعریف نکنی کی تعریف کنه؟ نمیدونم والا من بیشتر برام سواله این داخل هایی که میگن به زور میارن مردم رو با چه استدلالی میگن... کاش ما داخل ماشین سفید بودیم...