قول و قرار !
نمی توانیم بفهمیم ؛
که چون از حسیـــــن فاصله می گیریم، این گونه گرفتارِ پستی ها می شویم ؟
یا چون گرفتارِ پستی ها می شویم، از حسیــــن دور می افتیم؟؟
خدای من !
مگر در روضه های سالِ قبل به هم قول نداده بودیم که دیگر سمتِ غیرِ حسیــــــــــــن نروم ؟
من قول دادم نروم ، و تو قول دادی نگذاری بروم !
مگر قرار نشد قرار دهی زندگی مان را زندگی حسینی ؛ و مرگمان را مرگِ حسینی ...
که هر دو حیات است !
مگر قرار نشد ...
پس چه شد که حال و روز ما این شده ؟!!
پس چه شد که باز هم سرمان به زیر است و روی ما سیاه ...
چه کسی گفت "جون" غلامِ ارباب، روسیاه بود؟!!
سپیدی روی او چشمِ ملک را خیره می کند!
روسیاه منم و امثالِ من که ...
شبی است برای خودش امشب.
باز محرم؛
باز حسیــــــــــــــن علیه السلام؛
باز روضه؛
باز باران ...
باز باران ...
و باز، احساسِ آغوشِ خدا ...
مومن! رجایت کجاست ؟!!
حی علی العزا ء ...
سلاااااااااااااام دوست خوب من
چطوری خوبی ...!!
خعلیییییی وبت قشنگه خیلیییی
راسی
من برای مسابقه وب نویسی یه وب زدم برای کسب امتیاز شدیدا نیازمند نظر هستم هرچی نظرای وبم زیادتر باشه امتیازم بیشتره میای ؟؟؟؟
سلام.
بله خدمت رسیدم :)
لینکتم کردم دختر خوب؛ ان شالله موفق باشی و موید .
دیگه حلال کن اگه یه تیکه از نظرتو ...