جنگ، جنگِ اراده هاست!
بسم الله
این روزها یک مضمون در موقعیت های مختلف برایم تکرار می شود!
***
خانومی که از فروشگاهش خرید می کنم، بی مقدمه می گوید : قدر حجاب، عفت و پاکدامنی خود را بدانید! و من بعد از کلی تعجب می فهمم در حال خواندن کتابی بوده که به محض این که به این سرفصل رسید، من وارد مغازه اش شدم! لبخند می زند و می گوید : انقد دلم می خواد مثل شما حجاب کنم و چادر بذارم، اما نمی دونم چرا نمیشه! قدر خودتون رو بدونید!
و من با تعجبی که واقعا نمی توانم پنهانش کنم، در جوابش لبخندی میزنم و مات و مبهوت ... که چرا با وجود چنین تمایلی ظاهرت باید تـــا این حــــد متفاوت باشد؟!! چرا نمی توانی ؟
***
شب های قدر کنار خانومی نشسته بودم که چهره دلنشینی داشت! دعا که می خواندم سنگینی نگاهش را حس می کردم. بالاخره سر حرف را باز کرد و ... لطف داشت! اما حرفش با آن لهجه خاص توی مغزم چرخ می خورد: شما چه خانوم محجوبی هستی؛ خوش به حال مادرت!!
وقتی نگاه پرسوال مرا دید، تعریفش را از محجوب بسط داد؛ و گفت که: آرزو دارم دخترم که در سنین راهنمایی است مثل شما حجاب کند، اما به حرف هایم اعتنایی نمی کند! و ...
دل پردردی داشت!
***
این روزها این مضمون در موقعیت های مختلف برایم تکرار می شود؛ بارها !
نمی دانم حکمتش چیست!
نمی دانم چرا یاد این فرمایش آقا افتادم که فرمودند :
جنگ ، جنگ اراده هاست ؛ جنگ عزم های راسخ . هر که عزمش بیشتر بود او برنده است . (امام خامنه ای)
چه کرده ام؟ برای ترویج این فرهنگی که با وجودی که خواهان دارد، گاهی صرفا به خاطر غلبه ی جوِ مخالف، مظلوم واقع می شود!
فرهنگی که اراده ها برای اضمحلالش به کار افتاده و من و هم فکرانم همچنان در خواب... بدون عزم...
می ترسم زیر لگد دشمن از خواب بیدار شویم؛ روزی که بی چشم و روهایی آن قدر گستاخ شوند که بگویند : شما در اقلیتید؛ شمایید که باید از این کشور بروید !
دل گویه :
این روزها:
بسته راه نفسم بغض و ، دلم شعله ور است/ چون یتیمی که به او فحشِ پدر داده کسی ! (اخوان)
طعم دلبستگیِ حلال، شیرین است...
خوشحالم ازوب قشنگت.
همه آرزوهای خوب وبراتون از خدا می خوام