.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۵۲ ق.ظ

هو الاول و الاخر...

.::هو الحبیب::.


مرحوم حاج اسماعیل دولابی فرمودند :

« هروقت برای آخر خود ترسیدی، اولت را یاد کن، که هیچ نبودی و خداوند تو را ایجاد کرد، و این همه به تو خوبی نمود. آخر هم همان خداست ! »


پ.ن: ما عرض می کنیم :

خدایا ما از آخر خود نمی ترسیم! ما از حال خود می ترسیم! گرچه حال و اول و آخر به دست توست، ولی تو گفتی حال را باید خودت انتخاب کنی! در حال، همیشه مختاری بین دو راه ! ما از انتخاب می ترسیم! انتخاب اشتباه، خجالت دارد .

آخر، "ترس" ندارد ، اما "شرم" که دارد ...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۰۲
کبوتر حرم

نظرات  (۹)

سلام
عنوان وبتون خیلی قشنگه و همچنین مطالبش
خوشحالم که باهاتون آشنا شدم
با افتخار لینک شدید




سلام علیکم. از لطف شما خیلی ممنونم بزرگوار. وبتون برام باز نمیشه نمیدونم چرا :(
سلام مطلب جالبی است .
در صورت تمایل جهت درج مقاله های حضرتعالی در سایت خبری تحلیلی روز نیوز ما را بی اطلاع قرار ندهید.

اگر مایل بودید برای درج بنر سایت روز نیوز کد



را در بخش تنظیمات وبلاگ ستون اسکریپت ها و کدهای اختصاصی قرار بدهید تا این سایت علاوه بر ارسال بیننده برای وبلاگتان همواره در دسترس شما باشد.
با تشکر مدیریت سایت
۰۲ تیر ۹۱ ، ۰۶:۱۱ کوچه یاد ...
سلام

ای آدمیزاد

وبلاگ روحانی و قشنگی داری

از این که با اعتقاد می نویسی لذت می بردم .

آرزو مند روزهای خوش برای شما هستم .

خدایا
کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت بدهم.

در پناه خدا . یاحق .
سلام
باز هم مثل همیشه حال ما رو گفتید
موید باشید.



ممنون که قدم رنجه کردین . :)
درود بر شرف و پرچم پر افتخارتان
کاش خدا دستمونو ول نکنه تو این جهنمی که هستیم
واقعا شرم داره چه کار باید بکنیم نمی دونم


چی رو چه کار بکنیم عزیزم؟ ان شالله ما هم دست خدا رو ول نکنیم ;-)
۰۳ تیر ۹۱ ، ۱۹:۱۲ سعید(یک بجا مانده)
بنام خدا
با سلام
ممنون از لطف شما
اعیاد شعبانیه را به شما تبریک عرض می نمایم .
از مطلب زیبایی که نوشتید استفاده بردم .
موفق و سربلند باشید .
التماس دعا


سلام. خواهش می کنم. خیلی خوش اومدین :)
پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت:....

من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد!


آخی ...
بی‌تردید ایران در وبلاگ‌نویسی جایگاه مناسبی در دنیا داشته و دارد، در حالی که در سایر مقوله‌ها و شاخص‌های دیجیتال جایگاه قابل قبولی ندارد؛ اما شاید در یک جمله بتوان گفت که وبلاگ، ملموس‌ترین رسانه مجازی در ایران است؛ وبلاگی که از همان ابتدای ظهورش در ایران مخاطب داشت و تاکنون فراز و نشیب‌های متفاوتی را پشت سر گذاشته اما همچنان مخاطب خود را دارد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی