.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

سه شنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۴۲ ب.ظ

رای بی رای ! فقط به عشق عدالت و ولایت

بسم الله

سر داستان احمدی نژاد این روزا خیلی حرفا بالا پایین میشه، و از جهات مختلفی میشه بررسیش کرد.
اما من میخوام در مورد یکی از این جنبه ها وقتتونو بگیرم.

 

یه عده از اول میگفتن احمدی نژاد فلان و بهمانه، اونا که هیچی، الانم خوشحالن میگن دیدین ما میگفتیم! ولی در واقع حرف غیرمنطقی میزنن، چون اونا اون زمان نقاط مثبت احمدی نژاد رو نقاط منفی میدیدن. مثلا با ولایی بودنش مشکل داشتن، با سیاست خارجه ش که انفعالی نبود مشکل داشتن... یا با خاکی و مردمی بودنش نمیتونستن کنار بیان و میگفتن پوپولیسته و... روی این صحبت با اون دسته افراد نیست‌.

 

یه کسایی هم بودن که از انتقامِ دوره ی دوم احمدی نژاد اومدن به روحانی رای دادن، میشناسم از نزدیک! حالا همونا از خستگی روحانی میخوان دوباره برگردن به احمدی نژاد! این نوعی فراره و پشتش تحلیل سیاسی وجود نداره واقعیتش روی این صحبت فعلا با اونا هم نیست.

 

چیزی که بر همه عیانه، منصفانه ش، اینه که احمدی نژاد بین همه ی دولتهای بعد از سال ۶۸ مردمی ترین، استکبارستیزترین، ولایی ترین، خستگی ناپذیرترین، خدوم ترین دولت بود. خدمات و خستگی ناپذیری دولت احمدی نژاد برای بیشتر افراد حتی منتقداش محل تردید نبود. خودباوری و اعتماد به نفس ملی و پیشرفت های هسته ای و نانو و شتاب رشد علمی که رتبه اول دنیا رو داشت بی نظیر بود(شتابِ رشدِ علمی)

یه کار خیلی مهمی هم که کرد، بعد از سالها تلاشی که یه عده کردن تا جا بندازن امام خمینی رو باید به موزه ها سپرد، اومد و حرف از امام و آرمان های انقلاب زد، عدالت، استقلال، پیشرفت کشور اسلامی با تکیه به ظرفیت های درونی و... اقبال مردم هم بهش زیاد شد چون مردم همیشه پای انقلاب وایستاده بودن...

خب

احمدی نژاد سال ۸۸ ببعد در مواضع و عملکرد خودش در مقایسه با دوره ی اول خودش تغییراتی داشت؛ نقدهایی بهش وارد بود، احمدی نژاد تیر ۸۴ که نماینده ی تمام جریان انقلابی بود بعد از مدتی شد یک تفکر مستقل که حتی مواضع چند سال پیش خودشم گاهی نفی میکرد‌. البته تندروی های یه عده هم در هول دادنش به سمت مقابل و ایجاد شکاف بین نیروهای انقلاب نقش داشت که الان جای بحثش نیست.

 

حالا الان در شرایطی هستیم که جمعی دور احمدی نژاد جمع شدند و با شعار عدالت و دفاع از انقلاب خمینی، ادعا دارن که تنها کسی که میتونه این وضع نابسامان رو درست کنه احمدی نژاده و لاغیر! هر کسی به جز ایشون رو عضو اشراف و مافیا و نفوذی ها میدونن، و نه فقط طرفدارا، خود ایشون هم همین اعتقادو داره!!
خب
ایشون ۸ سال دولت دستش بوده و امتحانش رو پس داده.
هر کسی نظری داره و میتونه کسی رو دوست داشته باشه و دعوت کنه ازش یا تلاش کنه برای رای آوریش.

وقتی شورای نگهبان کاندیدایی رو تایید کنه هرکس با نیتِ خدایی، با تحقیق و تفکر به هرکی رای بده پیش خدا ماجوره. قانون کشور ما اینه و اگر هم قانونی ایراد داره از مسیر خودش باید اصلاح بشه. قانون بد هم بهتر از بی قانونیه.

 

حالا چرا اینارو میگم؟

اونایی که اومدن دور احمدی نژاد جمع شدن، ادعاشون، شعارشون اینه که پیرو ولایت فقیه هستیم و دنبال عدالتیم و دشمن امریکاییم و استحکام نظام اسلامی برامون مهمه!
حالا اومد و شورای نگهبان حتی به ناحق یه کاندیدی رو تایید یا احراز صلاحیت نکرد؛ خب؟ این تعصب شدید روی یک نفر راه منطق رو نمیبنده؟ در حدی که بگیم بین کاندیداهای دیگه یه ادم صالح هم پیدا نمیشه بهش رای بدیم؟ این خودبزرگ بینی و خودبرتربینی از کجا ناشی میشه؟
امام علی علیه السلام فرمودن: حب شیء یعمی و یصم! کر و کور میشه عاشق!

 

آقا فرمودن هر عملی که منجر به تضعیف نظام اسلامی بشه حرامه. آقا همیشه طرفدار مشارکت حداکثری هستن و تو جاهای مختلف به بحث لزوم شرکت در انتخابات پرداختن، مفصل توی سایتشون هست. تاثیر مشارکت بالا تو حفظ امنیت کشور یک موضوع بدیهیه.
حالا چطور میشه کسی که میگه من ولایتی هستم میگه اگر فلانی تایید نشه من قید انتخاباتو میزنم و اصلا به درک بذار مشارکت بیاد پایین‌!
اونوقت ما چه فرقی با اصلاح طلبا خواهیم داشت؟

یا بدتر از اون
میان از اقا خرج میکنن که رهبری به دفاع از احمدی نژاد برخواسته پس باقی کاندیداها همه اَخ و کِخَن، به استناد اینکه: سال ۸۴ که دوتا از نامزدهای اصلاح طلب احراز صلاحیت نشده بودن، اقا فرمودن لازمه از همه سلایق توی انتخابات حضور داشته باشن، معین و مهرعلیزاده تایید شدن. پس حتما اقا اینجا هم تایید میکنن حضور فلانی رو چون جمعی از مردم پشتشن!
جمعی از مردم که فکر میکنن بی شمارن!
و تهدید میکنن، فشار میارن و افتخار میکنن که اخبار غیررسمی میگه حضرت اقا حکم حکومتی داده گفته فلانی رو تایید کنید تا مشارکت پایین نیاد.
 

اولا رهبری بارها گفتن ما نقل قول خصوصی نداریم و با کسی تعارف نداریم از ابراز نظرمون ابایی نداریم.
دوما توجه کنید حتی اگر این فرض درست باشه و واقعا آقا به خاطر اینکه یه عده لجباز، مشارکت رو پایین نیارن حکم حکومتی داده باشه!!! به این معناست که حضرت اقا فلانی رو تایید کرده؟ اقا برای معین و مهرعلیزاده هم وساطت کرد، این دلیل نمیشه بگیم اقا اون فرد رو تایید کرده. نهایتا بله، جمهور از بین تایید شده ها تصمیم میگیره که کی بشه رییسش...
ولی اینکه فشار بیاریم به حضرت اقا و دخالت کنیم تو کار شورای نگهبان و بعد اگر گندی خورد بگیم آقا چرا ورود نکرد یا شورا چرا تایید کرد، این دور از جوانمردی و انصافه چه برسه ولایتی و انقلابی و عدالتخواه بودن...


اتفاقا اگر واقعا کار به حکم حکومتی اقا برسه امتیاز منفی خیلی خیلی بزرگی به کارنامه احمدی نژاد اضافه میشه.
چون همیشه خود اصلاح طلبا بودن که اقا رو مجبور میکردن از حکم حکومتی استفاده کنه و تهشم مثل این بچه های لجباز توی مدرسه، دخالت ولی فقیه رو دیکتاتوری میدونن و دولت رو هیچ کاره.
من به شخصه دوست ندارم احمدی نژاد بره بغل دستِ مهرعلیزاده و معین 🙂

 

پس ی جمع بندی:
اولا اقا حضور در انتخابات رو مشروط به حضور شخص نکردن و اصل حضور در انتخابات رو وظیفه شرعی میدونن.
دوما اگر هم اقا جایی با حکم حکومتی ورود پیدا کردن، به دلیل حفظ حضور حداکثری بوده جهت تقویت نظام اسلامی.
پس برفرض اگر هم جایی کسی به ناحق تایید نشد، حتی اگر اصلح هم بوده باشه، بحث تقویت نظام اسلامی فدای شخص نمیشه و از بین اشخاص باید قابل قبول ترین رو انتخاب کرد. نه اینکه بگیم چون فلانی نشد پس ما رای نمیدیم که مشارکت بیاد پایین و ...

(اگر میخایم ملاک رو حرف اقا قرار بدیم
اگر ملاکمون دل به خواه خودمونه پس دیگه لطف کنیم مرد باشیم و از اقا خرج نکنیم)

 

یادمه احمدی نژاد تو مناظره گفته بود اقای (محسن)رضایی شما چرا فقط خودتو نخبه میدونی؟ هی میگی دولت از نخبگان استفاده نمیکنه، دولت از نخبگان استفاده میکنه ولی شما فقط خودتونو نخبه میدونید.
خدا عاقبت هممونو بخیر کنه ولی احمدی نژاد هر کیو سر هرچی سرزنش کرد بهش دچار شد! حالا فقط خودشو نخبه میدونه. خدایا عاقبت هممونو بخیر کن تو شاهدی که ما قصد سرزنش نداریم... (حرفش به حق بود ولی بحث سرزنش و اون حدیث امام حسن عسگریه که فرمودن هرکس کسیو به خاطر انجام گناهی سرزنش کنه نمیمیره تاخودش همون گناهو مرتکب بشه...)

 

اینم که بگیم همه به جز احمدی نژاد سر و ته از یک کرباسن، حرف منطقی نیست! اگر من بخام اینو بپذیرم، احمدی نژادم جزء همون کرباس میدونم چون اونم ۸ سال امتحانشو پس داد و ظاهرا اونم تا این حد انحصارطلبه که هنوز رای مجدد نیاورده به جای تخصص گرایی، جز باند خودش هییییچ کسیو قبول نداره🙂
 

خلاصه که
بعنوان کسی که اگر سال ۹۶ احمدی نژاد میومد هنوزم در حدی قبولش داشتم که شاید بهش فکر کنم برای رای دادن؛ نظر شخصیم اینه که:
شورای نگهبان شاااااید دوره قبل نامردی کرد و با وجود تاییدصلاحیتِ امثال جهانگیریِ سه نقطههه ، احمدی نژاد رو تایید نکرد (نامردی از این جهت که بهش فرصت مظلوم نمایی داد)
اما اگر این دوره ردش کنه بنظرم مردانگی کرده که تاییدش نکرده!
احمدی نژاد تو شرایطیه که متاسفانه از لحاظ روانپزشکی میشه روش تشخیص گذاشت...

این توضیحات لازم بود برای دوستانم
ایشالا که این اولین و اخرین مطلبیه که راجع به احمدی نژاد میذارم و بعد از این میریم سراغ زدنِ کاندیداهایی که دشمن شادمون میکنن!

خدا عاقبت هممونو ختم بخیر کنه
ایشالا خدا کمک کنه هممون هم پای رکاب امام زمان باشیم و هم از هم سنگرامون جدا نشیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۴۲
کبوتر حرم
دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۳۱ ق.ظ

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست...

هشت سال پیش

در چنین شبی به سوی حرم امام مهربان می رفتیم

با عشقی در دل که تازگی ها جوانه زده بود

با شوری در سر که پیش از ان عشق، پدید امده بود

و با حرارتی در رفتار که صبح انگیزه ای می شد تا ما را از بستر برخیزاند و شب به سختی خود را عقب می کشید و مغز بیچاره مان را رها میکرد و اجازه میداد تا بخابیم...

 

درست هشت سال گذشته از روزی که در رواق دارالحجه نفس هایمان را به نکاح یکدیگر درآوردند، ظهر روز میلاد امام محمدتقی علیه السلام... در اولین دقایق همسری مان، طواف میکردیم دور تا دور حرم باصفایش، و در کمتر از ده دقیقه از ابتدا تا انتهای زندگی را خدا نشانمان داد. نوزادی در آغوش مادر، کودکی بازیگوش، جوانی عاشق، خانواده ای جاافتاده، پیرمرد و پیرزنی کنار هم و در انتها! تابوتی که آورده بودند تا برای بار آخر دور مولایش بگردد و روانه منزل ابدی شود...

 

آن روزها دعای خاصی در لحظه عقد داشتم برای خودمان و نسلمان، بلندپروازی هایی داشتم که بقول حاجی، دعاکردنشان  هم پررو بودن میخاست... 

پررو بودم

کاش حالا هم همانقدر پررو و بلندپرواز میبودم...

هشت سال گذشته و آن قدر بالا و پایین شده ام و پیچ و تاب خورده ام و قلب بی در و پیکرم به خاطر دلبستگی های دنیایی لگدمال شده است که شاید شباهتی به آن دخترک چادری بانشاط بلندپرواز باانرژی اهل مطالعه و بابرنامه نداشته باشم.

هر بار غصه بخورم از این عدم شباهت و هر بار با لحن جدی او مواجه شوم که: کی گفته باید شبیه گذشته ت باشی تا بگی خوبی؟ تو باید هرروز بهتر و پخته تر و کامل تر از گذشته باشی پس دست از نگاه به گذشته بردار!

امسال شب میلاد امام محمدتقی، دومین سالی است که آرزوی دلم برآورده شده و محمدتقی کوچکم را در آغوش دارم و برایش از امام ریوف عیدی میخواهم. و همچنان یقین دارم امام رضا علیه السلام عجیب عیدی می دهد روز میلاد پسر...

 

سال گذشته، 9 ماه از تولد محمدتقی گذشته بود و بخاطر خلق و خوی خاص پسرک و البته خودمان، هنوز نتوانسته بودیم انطور که دلمان راضی شود او را به هییت ببریم، شب جمعه ای بود و گفتیم امشب برویم؟ و این طلسم را بشکنیم؟

شال و کلاه کردیم و به سختی به برنامه ی هفتگی حیات رسیدیم. و در کمال تعجب دیدیم به جای روضه هر هفته، برنامه میلاد امام جواد علیه السلام برپاست! و آی ذوق کردیم آی ذوق کردیم که عجب شبی افتتاجیه هییت رفتن سه نفره مان را زده اند... در حالی که ما اصلا حواسمان نبود به میلاد گرچه که سالگرد عقد بیادماندنی مان باشد!

بگذریم

میگفتم؛ همچین شبی همچین ساعتی در راه مشهد بودیم ... و من خیره به صورت خوابیده ی مردی که دلم را برده بود، غرق در خیالات اینده؛ فکرِ مسیر پیش رویی که قرار بود وقف رضای باشیم، و هنوز نمیدانستم دقیق چگونه باید زندگی پر از درس و مشق و مریض را هم جهت با ارمانهای انقلاب پیش ببرم؟ جوری که با افزایش سن، آرمانگرایی مان نم نکشد و تز روشن فکری برمان ندارد و ...

هشت سال گذشته و چنین شبی، در شهری دور از زادگاه مادری، در خانه ای بدون تلویزیون، و دور از اقوامی که بتوانیم در منزلشان به تماشای برنامه های ارزشی بپردازیم! بعد از کلی جستجو موفق شدم تمام برنامه های مربوط به وداع و تشییع و خانواده شهید نوروزوی را پیدا کنم و به سنت همیشه شب زنده داریم، در تنهایی و سکوت پس از خوابیدن پسرک ببینم. 

و غبطه بخورم و اشک بریزم و به خوم ناسزا بگویم که چرا نمیشناسیم این جواهر ها را تا وقتی پیشمان هستند و گاهی حتی فرصت هم سفره شدنمان می دهند...

و با این همه تغییر و تطور در حالات و انقلاب در عواطف و تفکرات، بعد از هشت سال ناگهان به واسطه این شهید عزیز پرتاب شدم به روزهای نوجوانی و جوانی ام؛ آنقدر که دلم خواست بیایم و در این غار تنهایی ام بنویسم گرچه که هیچ کس از اینجا رد نشود! اینجا پناهگاه، لحظه های تلخ و شیرین سالهای دور من است در دقایقی که فقط خودم بودم و خدا...

و حالا مطمینم همسرم فردا عصر که از کشیک سی ساعته برگردد، بهترین هدیه سالگرد ازدواجمان برایش همین یافته امشبم خواهد بود: فرشته! بگو ببینم کلیپ جدید چی داری؟ این چند روز اصلا تو حال و هوای شهید نبودم و فرصت فکر کردن نداشتم...

.

.

و من هنوز فکر میکنم به مسیر زندگی... به اینکه اقا فرموده هر کجا هستید، آن جا را مرکز جمهوری اسلامی بدانید و کار کنید، با همسری که میدانم مرکز جمهوری اسلامی برایش همان اورژانسی است که مریض الکی و مریض لت و پار، همه با یک سرعت به سمتش هجوم می برند و او سعی می کند یادش بماند در هر لحظه خدا ناظر است... من هم مادری با مدرک پزشکی عمومی، که باید فعلا در خانه بنشیند و فکر کند که با این مدرکِ دهن پرکنِ دوست نداشتنی اش قرار است چکار کند؟ بی تعارف, نباید بگذارم سی سال دیگر هم از عمرم هدر رود...

با چه سرعتی هشت ساااااال گذشت که گویی همین دیروز بود که آقای ک ما را سر مزار سید به هم و به سید سپرد و چه صادقانه گفت که قدر این روزها را بدانید که هیچ وقت دیگر تکرار نمی شود... با چه سرعتی می رویم به سمت مرگ

مرگی که بوی شهادت نمی دهد... چقدر وحشتناک!

.

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۳۱
کبوتر حرم
پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ق.ظ

زندگی تمرین صبر است ...


گوش دهید


هر بلایی کز تو آید رحمتی است

هر که را رنجی دهی آن راحتی است

زان به تاریکی گذاری بنده را

تا ببیند آن رخ تابنده را

تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند

تا که با مهرِ تو پیوندم زنند !


به قول حاج آقا پناهیانِ روشن فکرِ خوش بیان:

توی زندگی؛ یا همسرت اذیت می کنه یا همسایه ت اذیت می کنه یا یه رهگذر یا ...! بالاخره یه چیزی باید اذیتت کنه... وقتی یه مشکل برات پیش اومد انقد زمین و آسمون رو به هم ندوز! باور کن، طبعِ دنیا همینه ! هـــمــیـــــــن!

۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۳ ، ۰۳:۳۰
کبوتر حرم
سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۲ ب.ظ

یُخرج الحی من المیت ...

بســـم الله...


دســـــتمان که به جـــایی نمی رســَــد...


دِلــِـــمان به دامــنت ؛ خــــــــدا !


فــــکری به حــــالمـــان کن ...


پ.ن:  با این دلم به درد محرم نمی خورم ///

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۷:۳۲
کبوتر حرم
چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ق.ظ

دلا ز وادیِ سرگشتگان چه می جویی؟



بسم الله...


بعد از دو ماه و نیم کلنجار رفتن با خودت، تصمیم میگیری با یکی از آدم خوب های اطرافت در میان بگذاری امری را؛ که مدتهاست شده سوهانِ روحت! یکی از آن آدم خوب حسابی ها!

تماس که میگیری برای گرفتن وقت مشاوره، برمیدارد و بی آن که حتی نامی از تو بداند می گوید : دختر میدانی کجا هستم؟؟ الان تنها کاری که می توانم برایت بکنم  دعاست! و در جواب سکوتِ طولانی ات با خداحافظی یک طرفه تماس را قطع کند !

دخترجان!

چه ولوله ای می افتد در وجودت بعد از چشیدن این حلاوت؟

انگار کن که خدا - به جای بنده ها- مستقیم حواله ات داده به مــــــــــــــــادر...

خوش باش با همین کبوترانه هایت ... خوش باش...


پ.ن:

دلا ز وادیِ سرگشتگان چه می جویی؟ /// حریمِ اهل دل و مامنِ صفا این جاست ...
۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۵۰
کبوتر حرم
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۲۳ ب.ظ

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه

همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمه ها
که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه ها

اگر قرار بر این است بی قرار شوم
خدا کند که شوم بی قرار فاطمه ها


خوشا به حال کسی که تمام زندگی اش
مدام چرخ زند در مدار فاطمه ها

نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان
زبانزد است همیشه وقار فاطمه ها

 

کامل در ادامه مطلب

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۳
کبوتر حرم
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۲ ق.ظ

بهجتِ دوست داشتنیِ من...

 

آیا برای این بی سر و سامانی خود، برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟

 

آیا تصمیم گرفته ایم که روزی دیگر گنـــاه نکنیم؟!

 

یا که همین وضع را می خواهیم ادامه دهیم؟

 

اگر نمی خواهیم این وضع ادامه داشته باشد، برای آن وقتی تعیین کنیم؛ یک ماه، شش ماه، یک یا چند سال؛ خلاصه اگر بخواهیم تا زنده ایم این گناه کردن را ادامه دهیم، خطرناک است!

 

پس حداقل حدی برای گناهمان تعیین کنیم...

 

"حضرت آیت الله العظمی بعجت"

 

ذکرِ کبوترِ حرم:

 

تو دادی آب و نانم را، شدم جَلدِ یکی دیگر... زمین خوردم؛ نفهمیدم! ببین زخمِ پر و بالم :((

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۷:۱۲
کبوتر حرم
پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ق.ظ

بی همرهیِ خضر...

 

می بینی این عکس را ؟

"سید علی اکبر شجاعیان" که کنارِ آیت الله نقوی نشسته...

من که نمی فهمم سَر و سِرِ این دو را...

بی شک رابطه ای قلبی باید بوده باشد بین این دو عاقبت به خیر؛ یکی عالمی وارسته و دیگری جوانی که با شهادت، راهِ پرپیچ و خم و پرخطرِ وصال را از راهِ میان بُر پیمود...

رابطه ای آن قدر صمیمانه که مزار مطهرشان نیز در کنارِ هم باشد؛ دیوار به دیوارِ هم...

 و نمی دانم چرا تاریخ هجرت هردوشان هم به فاصله یکی دو ماه از هم...

 

خوش به حالت فرمانده! استاد راه در کنارت بود و راهنمایت در نزدیکی ات...

خوش به سعادتت فرمانده.

کسی بود تا دستت را بگیرد و از نزدیک، روحیه ات را بشناسد و آن چه باید را بیاموزدت...

 

ما غفلت زده ها، که سرگیجه گرفته ایم در این روزهای بی امام...

ضعف از خودمان است که نور را می بینیم و راه را پیدا نمی کنیم...

کاش کسی بود تا برهاند ما را از این آشفتگی ...

صدایت در گوش جانم می پیچد، نه یک بار، نه دو بار، بارها؛ بارها ...

که می گویی:

"آیا می توان شاهدِ عشق را در آغوش کشید؟ آیا توانایی پروانه شدن را داریم ... ؟ "

 

پ.ن: به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ! دعای نیم شب و درسِ صبحگاهت بس...

 

وصیت نامه را بشنوید

 

عشق بازی را ببینید

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۳
کبوتر حرم
سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۹ ب.ظ

ورشکسته !

.

این منِ همیشه بدهکار!

 

ورشکسته ای را می مانم که چند وقتی است هرکه به او می رسد، از او طلب دارد انگار...

 

هرچه می اندیشم به این طلبکارانِ قلابی، نمی فهمم کجای زندگی ام حقشان را خورده ام که خودم هم خبر ندارم!

 

امــــا من،

 

یقین دارمـــــــــــــ ؛ یقیـــــن دارم کــــــــــه

 

تنها بدهیِ واقعی ام را به خدای رحمان و رحیمم دارم...

 

،طلبکاری بخشنده،

 

که هرچه بپردازم طلبش را، قطره ای از بدهی ام را پرداخت نکرده ام...

 

راست گفت امامم علی علیه السلام:

 

وَ مَنْ أَحْسَنَ فِیَما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَحْسَنَ اللّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ:

 

«و آن کس که رابطه میان خود و خدایش را اصلاح کند خداوند رابطه میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد»

 

همــــــین!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۸:۳۹
کبوتر حرم
جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ

مسافر!

سهراب سپهری خیلی عمیق سرود:

« زندگی حسِ غریبی است که یک مرغِ مهاجر دارد...»

 

و من در تار و پودِ معنای زندگی و بندگی سر در گــُم شده ام...

هرچه بیشتر فکر می کنم بیشتر "لایـــــک" می کنم این جمله را !

 

پ.ن: هرچه می خواهی بکنی حواست باشد مسافری... پس طعمِ هجرت چرا این همــــه تلخ است؟

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۴۷
کبوتر حرم
شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ

تو در زندان و ما زندانیِ نفس...

بسم الله

مولا علی -علیه السلام-:

بنده ی شهوات، اسیری است که هیچ گاه اسارت از او جدا نمی شود !

 

 

 

من حالم دست خودم نیست شب شهادت بابایِ امام رئوف... 

پناه بر خدا ! از این اسارتی که عمری است مبتلای آنم !

چه راحت پر می زند کبوتر حرم؛ اگر پر و بالش شکسته نباشد...

تو را به درگاه حبیب، شفیع می گیرم یا باب الحوائج...
 
پ.ن: این جا بسته شده بود یا نشده بود؛ مهم نیست! این جا روضه ی کوچکی برپاست؛ بضاعتم همین بود... همین!
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۰
کبوتر حرم
دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۵۱ ق.ظ

خدا به ما می آموزد ...

این روزها می خواهم به رسم سالهای ابتدایی، بارها و بارها مشق کنم از روی این جملات:


خدا به ما می آموزد این دنیا سراسر سختی است؛ اگر نگوییم سراسر سختی، لااقل هیچ خوشی در آن نیست که با رنج آمیخته نباشد ... یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه...


خدا به ما می آموزد هرچه صبورتر باشی امتحانت سخت تر است و مرتبه ات بالاتر؛ این سیستم آموزشی انتها ندارد... لایکلف الله نفسا الا وسعها


خدا به ما می آموزد از هیچ کس هیچ چیز بعید نیست، پس چشم به غیر خدا نباید دوخت، پس دل به غیر خدا نباید خوش کرد ... حتی بنده های خیلی خیلی خوبش... حتی آنهایی که خیلی حسینی اند! هر لحظه ممکن است ظلمی از کسی ببینی که اصلا توقعش را نداری...


خدا به ما می آموزد که برخی کارهای برخی بنده ها، چنان آسیبی به زندگی بنده های دیگر می زند که با هیچ چیز قابل جبران نیست؛ مگر خدا بخواهد... و این امتحانی می شود برای بنده ی آسیب دیده که ... 

یادم هست سه سال پیش حاج آقا "ر" به من می گفت: گاهی ممکنه پای امتحان وسط باشه که این جا برای ارتقاء، حتی ائمه هم دخالت نمی کنند ...

بله! گاهی باید تنها تنها بسوزی و خودت را بسازی؛ خــــوب هم بسازی ...


خدا به ما می آموزد که: فقط خداست که تو را همانی که هستی دوست می دارد! با وجود بدی هایت باز هم دلش نمی آید رهایت کند، آبرویت را ببرد، فقط خداست که عیب هایت را حتی از رسول رحمتش پنهان می کند ...

آدم ها - مومن و غیرمومنش- تو را آن گونه که خود می خواهند تفسیر می کنند، هرجا به مذاقشان خوش نیایی قضاوتت می کنند و تکه کنایه ای بارت... حتی بعضی آدم های مومن، بعضی کارهای تو را به دور از آرمان های جهادی ات می بینند و بی آن که حقیقت را بدانند، متلک بارانت می کنند!

واقعا این جاست که خدا به آدم می آموزد اگر خدا هم مثل بنده ها بود، حلیم نبود، ستار نبود، رئوف نبود، رحمن و رحیم نبود، چقدر کارمان زار بود!

واقعا این جاست که آدم می فهمد: سیدی لو علمت الارض بذنوبی لساخت بی اوالجبال لهدتنی او البحار لاغرقتنی او السماوات لاختطفتنی... یعنی چه؟!

طعمِ زیارت امام رئوفم را به یادم آورد این جمله ... که وقتی هوایش را می کنی هوایت را دارد، بلااستثنا ...


خدا به آدم می آموزد که ...

دانش آموز زرنگ مکتب خدا نیستم که باز هم بیاموزم...

همین هایی را که آموختم عمل کنم؛ تا بعد !

 

پ.ن: الهی! نعمت هایت احاطه ام کرده اند و ابتلائاتت بر سرم می بارد ... گویی چتری شده اند بر باران امتحانات پشت هم ... توفیقم ده به شکرانه ی نعمت هایت هم که شده، بنده ی خوبی باشم برایت...


پ.ن2 : یاد احمدی روشن و شهریاری بند بند وجودم را می لرزاند؛ چه باید کرد؟! شرمنده ام ... خیلی شرمنده...

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۰۶:۵۱
کبوتر حرم
يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

Unknown

سرت که شلوغ باشد و فکرت که مشغول؛خطوط دلت هم اشغال می شود...

خودت را که در همهمه ی کارهای بی شمار روزمره و هیاهوی "برخی" مردمِ بی انصاف جامعه خسته کنی...

کم کم خودت را از یاد می بری!

خودفراموش، خــدافراموش می شود ...

یا خدافراموش خودفراموش؟!

نمی دانم از این دو که همیشه هم زمانند، کدامش علت است و کدامش معلول؛

نمی دانم ابتلائات نتیجه ی خود فراموشی و خدافراموشی است؟

یا خودفراموشی یکی از مجازات های خدافراموشی است؟

فقط می دانم خدافراموش که شوی، خستگی امانت را می برد!

فقط می دانم

هر چه هست، این دو یار جدانشدنی دست به دست هم داده اند تا نَــفـَسَم را ببرند ...

 

پ.ن:

ببـَری بار مسلمان و چو بارت ببرند/ بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست؟!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۰۸:۱۲
کبوتر حرم
دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۱۱ ب.ظ

ندارد!

آن قدر گرم است بــازار مـکــافــات عــمــل

دیده گر بینا بُـوَد، هـر روز، روزِ محشر است!

- - - - - -

از وقتی خودم را شناختم،

بخاطر ندارم از کسی کینه به دل گرفته باشم؛ یا با کسی دشمنی کرده باشم!

اما حالا هرچه فکر می کنم، بعضی آدم ها را -هرچه کنم- نمی توانم حلال کنم!

هر روز بهانه ای به دستم می دهند برای شکایت به درگاه پروردگار متعال!

باز از آن جا که طبق فرمایش بزرگان، شکایت غیر را به درگاه خدای تعالی بردن شرک است، دهان می بندم...

هرچه می کنم بعضی آدم ها را نمی توانم ببخشم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۱۱
کبوتر حرم
جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۳۶ ب.ظ

قدرت بی انتهایی که استفاده نمی شود...


گو به گرگان جفاپیشه ی طماع حریص
چشم پوشید از این گله که چوپان دارد...





۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۶
کبوتر حرم
سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹ ب.ظ

مسخ نشویم.


اساسا دولت قبل نفهمید! دور از جان بزرگان، غلط رفت!ماندن پول نفت ما در دست آمریکایی ها،نتیجه ی سیاست های غلط دولت قبل بود...

ما باید سیاستی در پیش بگیریم که با دادن «امتیازاتی»، حتی اگر حقمان باشد، بتوانیم «حــــــــقِ» خود را بگیریم،بعضی حق های دیگرمان را!

اصولا دزدی که دزدی می کند، اصــــــــلا مقصر نیست...!!

باید حقت را حتی از دزد هم با ملاطفت بگیری!

مگر حضرت حافظ نفرموده: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا؟!

احمدی روشن و رضایی نژاد و شهریاری و علی محمدی و دوستان؛ اشتباهی «شــهـــیــــــد» شدند !

حالا دستشان درد نکند که زحمت کشیدند و با این همه تلاش، به داخلی های بی اعتماد به نفس و خارجی های نفهم، اثبات کردند « ما می توانیم» را !

ما با قاتلینشان که نمی خواهیم صلح بکنیم؛ ان شالله گربه بوده ...!

اما خب؛

با همه ی غلط رفتن های دولت قبل، خوب شد به هارت و پورت آمریکایی ها توجه نکرد و

غنی سازی را به بیست درصد رساند تا ما در میز مذاکرات چیزی برای از کیسه خلیفه بخشیدن داشته باشیم!


پ.ن : زانوی غم در بغل نباید گرفت؛ چرا که اگر مسیرمان پیروی از ولایت باشد، در هر حالت «برد-برد» برای حزب خداست... اما ناراحتم برای آن ها که مسخ شده اند و بی فکر، فقط خوشحالند! این متن استدلال ضعیف آن هاست!

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۲۲:۵۹
کبوتر حرم
جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

طلب



علامه حسن زاده:
الهی در راهم؛ اگر درباره ام گویند "لم نجد له عزما" چه کنم؟!




اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا ...

پ.ن:  دلِ ســوخـتــه سیری چند؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۵
کبوتر حرم
شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۵۵ ب.ظ

رئوف یعنی تو!

بسم الله الرحمن الرحیم


رئوف یعنی تو که حتی زمانی که بیادت نیستم، یادم می کنی...

درست زمانی که احساس می کنم دنیا و دردهای دنیا از همه طرف تحت فشارم گرفته اند...

درست زمانی که احساس می کنم دیگر زانوانم توان ایستادن ندارند؛ زیرِ بارِ یک فشارِ مقطعی...

احساس ضعف که می کنم... معین الضعفاء یعنی همین!

.

رئوف یعنی امامی که حتی وقتی هم سرم، نزدیک ترینم، کنارم نیست، او باخبر است؛

پیغام می فرستد که:

به یادم باش !


۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۵
کبوتر حرم
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ب.ظ

امانتی خدا

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۱۲
کبوتر حرم
شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۰ ق.ظ

شهیندخت مرا به یاد عشق دیرینه ام انداخت...


از خیلی سال قبل دوست داشتم حقوق بخوانم! می گفتم می خواهم بروم در حوزه حقوق زنان و خانواده مشغول به کار شوم؛ مگر نه این که مولایم سیدعلی فرموده امور مربوط به زنان را باید خود شما زنان پیگیری نمایید؟
اما
دست سرنوشت ما را به حوزه ای نامربوط به حقوق کشاند؛ و درگیری های بی شمار درسهای رشته پزشکی آرزوهای دوره نوجوانی ام را می رفت که به دست فراموشی بسپارد.
.
.
.
چندی قبل خبر انتصاب بانویی به نام شهیندخت مولاوردی را شنیدم؛ به عنوان معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده...

در بدو امر، کیستی این فرد و چیستی عقایدش خیلی حساسم نکرده بود، تا وقتی که بزرگواری که به گردنمان حق دارند، توصیه ام کرد به تحقیق و تفحص در احوالات ایشان؛ و این بهانه ای بود تا کمی از رخوت دربیایم و به یاد عشق دیرینه ام، علوم انسانی، نگاهی به بعضی مقالات این بانوی تحصیل کرده داشته باشم، و ببینم کسی که به سلیقه ی رییس دولت اعتدال، مامور پیگیری امور مربوط به زنان شده، کیست؟

.

.

از آن جا که اخبار حاکی از آن بوده که از تمامی اقشار زنان فعال دعوت به عمل آمده و از میان آنان مولاوردی برگزیده شده، کنجکاوی ام برای شناخت این بانوی منتخب افزایش یافت !!

آن چه می خوانید - البته اگر حوصله کنید و بخوانید!- حاصل همین کنجکاوی مختصر است.

.

او فعال حوزه زنان و دبیر کل جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان و عضو حزب سابق مشارکت است؛ (بی شک میدانید حزب مشارکت پس از فتنه 88 منحل شده) مولاوردی که از مدعیان تقلب در انتخابات 88 بوده و به گفته خودش در صف اول آشوب های پس از انتخابات 88 حضور فعال داشته، اکنون سکان دار مرکزی شده که مرجع تصمیم گیری امور مربوط به زنان و خانواده است!


همچنان به این سوال بی پاسخ می اندیشم: چطور از مجرای همان انتخاباتی که هرگاه به مذاق این ها خوش نیاید متهم به تقلب می شود، فردی رییس جمهور شده که چنین فردی را به عنوان نماد اعتدال، معاون خودش کند؟!

.
.
.

از این سوال بی ربطی(!) که هیچ کدامشان جوابی برایش ندارند، می گذرم؛ شاید بهتر باشد چندتایی از مبانی مولاوردی را برای دفاع از حقوق زن مرور کنیم؛ من فقط تک جملاتی را از مقاله های ایشان برداشته ام؛ جملات این رنگی صحبتهای ایشان است!

از نوشتارهای "زنان در سیاست، همچنان جنس دوم" و " بررسی علل و ریشه های خشونت علیه زنان"   :

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۷:۳۰
کبوتر حرم