.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۲۰ ق.ظ

قورباغه درختی! خیلی دلم سوخت :(

قورباغه درختی همون داروگ شعر نیما یوشیج...

چند روز پیش بابا یه دونه پیدا کرد، آورد بچه یه کم باهاش بازی کنه.

بچه بی خیالش شد؛ خواستیم آزادش کنیم، خواهرم بی خیال نشد.

 

انداختش تو شیشه ی کشک، سرشم با پلاستیک بست؛ نایلونم سوراخ کرد که هوا بره توش تا قورباغه خفه نشه.

روزی یه بارم یه کم آب می ریخت اون تو تا رطوبتش تامین شه.

دیشب رفتیم جایی، شب خونه نیومدیم.

صبح دیدیم پلاستیک پاره شده و قورباغه نیست! چنگال زده بود و پلاستیکو پاره کرد و دراومده بود!!!

وای حالا تو خونه قورباغه به اون کوچیکی رو چطور پیدا کنیم؟؟

به همت بابا، قورباغه زیر پایه ی یکی از مبل ها پیدا شد؛ اما ...

اما خشک شده بود

از بی آبی خشک شد و مرد؛ عین یه تیکه چوب ...

بدون شوخی، بدون اغراق، خیلی دلم سوخت!!

حالم گرفته شد، خیلی زیاد!!

بدبخت رو از جای زندگی ش برداشتیم آوردیم تو خونه به چه حقی؟؟

خواهرمو دعوا کردم که باعث شد قورباغه ی کوچولو بمیره. حق حیات داشت

با این روحیه؛ من چه جوری می خوام دکتر بشم خدا بدونه!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۱۰
کبوتر حرم

نظرات  (۶)

مگه دکتر می شی نباید رحم داشته باشی؟ بیچاره قورباغه اپم میخوام اولین نفر تو بخونی زود بیا نظر بذار ببینم خوبه یا نه اگه اشکال داره تصحیحش کنم زوووود بیا



چرا ابجی رحم یه چیزه. بعضیا به این میگن سوسول بازی. خیلیا بهم گفتن با این روحیه ت چطور ... شرمنده من نبودم امروز:(
خانم دکتر (...) پیش منه. سلام میرسونه. میگه چندتا جسد ببینی برات عادی میشه...
الان گفت نباید برات عادی بشه البته...
دوباره گفت روحیه ات رو نباز تو زندگیت.



شمام سلام برسون !!
(...) جون نظر این دیوونه رو نذاریا



:دی
میذارم!! با اصلاحات !! مزه ی شیطونی رو تازه دارم می چشم :دی
طبیب با دیدن هر صحنه ای و هر جسدی عبرت میگیره اینکه دیر یا زود ما هم میریم و اینکه طبیب واقعی هموست و ما فقط وسیله ایم و هیچ وقت نباید اینا براش عادی بشه....
این چیزیه که ما در پزشکی ایرانی میخوایم به اون برسیم ولی از اینا در پزشکی غربی نشانی نمی بینیم ( از جهان بینی اومانیستی بیشتر از این هم انتظار نمیره)



بله درست می فرمایید
خانم دکتر خداییش با این دل نازکت چجوری میخوای دوروز دیگه تو کلاسای کالبد شکافی شرکت کنی؟
عزیزم...پستت دل منم سوزوند.
منم بچگی یه جوجه صورتی داشتم.یه روز طبق معمول داداشم که تو حیاط خوابیده بود جوجه رو برداشت گذاشت بغلش...
یهو داداش بزرگه اومد هولش داد و جوجه....
من و داداشم خیلی گریه کردیم...
البته اتفاق بود و عمدی نبود...دفنش کردیم تو باغچمون...

برات آرزوی موفقیت دارم.کمی دل گنده باش...ما به اعتماد شما احتیاج داریم.



راستش کالبد شکافی ها که شروع شده ... :-s
آره اون جوجه رنگی ها هم دنیایی بودن؛ خدا میدونه چند تاشون زیر دست بچگی های ما مردن ...
چشم سعی و تلاشمون رو می کنیم؛ یعنی چی به اعتماد ما احتیاج دارید؟
منظورم از اعتماد این بود که باید اینقدر دل گنده باشید که اگه ماها اومدیم پیشتون،شما قوت قلب به ما بدین...مگه نه خانم دکتر...؟




آها متوجه شدم منظورت رو. ان شالله مسیرت به دکتر نخوره هیچ وقت، ما که هنوز خیلی راه داریم تا اونجا... ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی