ادبیات عامیانه !
گاهی پشت این ماشین ها؛ کامیون ها و اتوبوس ها، جمله هایی می بینیم که تاثیرش از یک سخنرانی بیشتر است !
امروز پشت یک کامیون خواندم :
"بـــــــرو بـــــابـــــا ... خدا کریــــــــــــــمه !! "
انگار دقیقا برای آن لحظه ی من، آن فکرِ توی ذهنِ من این جمله را نوشته بودند !
چقدر چسبید...
پ.ن ۱: صد عزیمت می کنی بهر سفر... می کشاند مر تو را جای دگر !!
پ.ن۲: روزهای جشن میلاد امام مهربان است؛ اگر امثال من به عهدشان وفا نکنند جای تعجب نیست که از عبدِ لئیم روسیاهی و رسوایی بعید نیست. اما اگر ارباب، آن هم از نوع رئوفش، به وعده وفا نکند جای بسی تعجب است!! هیس ...
پ.ن ۳ : کمی دچار روزمرگی شده ایم؛ من و مطالبِ وبلاگم هر دو؛ گفته بودم حس کردم باید مدتی کمتر بنویسم تا این دل نفسی تازه کند. اغلب دوستان برداشتشان این بود که می خواهم بگذارم کنار. اصلا بی خیال! پسش می گیرم این پی نوشت را !!
ای قربون اون نقطه گذاشتنت برم من جغله :)