.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

.:. چادرم ؛ پرچم من .::.

آن گاه که عشق کامل شد؛ پروانه عاشق شد، به آتش عشق پروانه خواهد سوخت...

يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ

دلی که خیلی درد می کند...

این چند کلام برآمده از دلی است که بدجور درد می کند

برای تویی که نمیخوانی ...

من را می بینی گویی دشمنی دیرینه ای با من داری...

من را می بینی و با نگاهت تمام قد و قواره ام را - به زعم خودت- زیر سوال می بری...

از ساق دستی که اوج تلاشم را برای رعایت حکم پروردگارم نشان می دهد

تا روسری که علی رغم میل خودم، اما به احترامِ جشنِ تو، رنگ روشنش را بر سر کرده ام...

تا جورابی که در گرما و سرما، ضخامتش یکسان است...


گویی با نگاهت روگرفتنم را ریشخند می کنی

که تا من با این وضع پوشش هستم اصلا چه کسی نگاهش به سمت تو می چرخد؟

من افتخار می کنم به این که کسی مرا نبیند

من افتخار می کنم که آرام بیایم و آرام بروم و چشمی به شوقِ زیبایی ظاهر به سمتم نچرخد

و افتخار می کنم که در جمعی که شمع! آن تویی، گوشه نشینی باشم تا آرامش شب جوان درمانده ای را به هم نزنم!

هرچند گه گاه در آن میان نگاه هایی را می بینم که وقتی با نگاهم تلاقی می کند، لبخندی تحویلم می دهند که گویی آرامش موقتی گرفته اند با دیدن چندتایی مثل من که گوشه ای نشسته ایم !

مهم نگاه خداست به صحنه ای که همه در آن ایستاده ایم

مبهوت این چندصحنه ای که دیده ام هستم! صحنه هایی که به شدت شوکه ام نموده و هرچه میخواهم تعبیر به احسن کنم موفق نمی شوم!

خانم فیلم بردار کنارم می نشیند و می گوید: خانواده عروس مذهبی هستند مثلا؟

و می گویم: شما مذهبی را چه تعریف می کنی؟ هرکس به قدر اعتقادش مقید می کند خودش را، بر پیشانی کسی مهر مذهبی بودن نزده اند.


و بر لبم دائما دعای عاقبت به خیری است

و دلم می سوزد برای تویی که روزگاری بانویی موقر بودی

و دلم می سوزد که از روی لجبازی شده ای درست شبیه کسانی که طعنه هایشان بارها اشک من و تو را درآورده بود.

و دلم می سوزد که نگاهت طوری است که انگار خدای نکرده من پدرت را کشته ام!

ای کاش کمی از غیرت پدرت را به ارث برده بود؛ برادرت را می گویم ...


اشتباه می کنی عزیزم

به خاطر هیچ و پوچ، خواهریِ این همه سالمان را از یاد بردی

و جگرم سوخت وقتی بر سر سفره عقدت یادی از پدر نبود، که نبود

و حتی اثری از عکس سابق روی دیوار ...

که مبادا کسی بداند انتسابت را به او؟

و باز هم خدا خیرت بدهد که حداقل تا همین اندازه به فکر آبروی شهید بودی که عکسش را برداری تا بینندگان دچار تناقض نشوند !

خواهرم نمی دانم به چه قیمتی همه چیز را به باد فراموشی سپرده ای

فقط میدانم اشتباه می کنی

سزاوار این این نگاه پر از کینه ما نیستیم

من پدرت را نکشته ام!!!

خدا را شکر که حیا می کنم جایی این ها را به زبان بیاورم مبادا رنگ منت به خود بگیرد و اجر بابا ضایع شود...

آن که سال ها قبل، یک ربع جانبازی شیمیایی را تنفس دهان به دهان داد، بابا بود

-جانبازی که ریه هایش طوری متعفن شده بود که پرستاران جرئت ورود به اتاقش را نداشتند :( -

آن که چهل روز مثل مجانین از داغ بابایت و خواهر و برادران یتیمت آواره شده بود بابا بود!!

کسی که هنوز گاهی شب ها خیس عرق از خواب می پرد و نام بابایت را بر زبان می آورد... بابا...

آن که سال ها شما را دید و مثل شمع آب شد و شما را بیشتر از بچه هایش دوست داشت بابا بود

آن که سال ها فرزندانش را در حضور شما نبوسید و دستشان را نگرفت، مبادا دلتان بلرزد و بشکند بابا بود

آن که در رفتارش ذره ای ترحم نسبت به شما ندیدم و هرچه دیدم عزت نفس و افتخار بود، بابا بود

آن که شاید تولد مرا یادش می رفت، ولی هدیه تولد تو را در حد توانش بهترین میخواست، بابا بود

و بی شک فقط بابای من نبود

گویی آن قدر نامحسوس محبت کردند و آن قدر زیادی عزت نفس دادند که یادتان رفت که ...

.

.

حقش این نبود خواهرم که به خاطر لجبازی با هیچ و پوچ، این گونه به سخره بگیرید تمام ارزش های سی و سه ساله شان را

بدلباس و بی حجاب کم ندیده ام دختر

روابط بی قید دو نامحرم متاسفانه چیز نایابی نیست این روزها

با این که خودم قدیسه نیستم؛ اما طعنه کم نشنیده ام دختر

نگاه پر از کینه و تمسخر کم ندیده ام دختر

ولی از جانب تو؛ آن هم این گونه بی دلیل؛ آن هم به قول خودت فقط برای لجبازی ...

لجبازی با که؟ با چه؟ بر سر چه؟ چه بر سرتان آمده ؟


خودت هم کم طعنه نشنیده ای دختر، سر سهمیه و حقوق بنیاد و...

کاش لحظه ای به خودت بیایی و ببینی مسئولیت خطیری را که خون بابا به دوشت گذاشته...

محکمه خون شهدا محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می کشند...

و در اوج دلشکستگی، آن وقت شب، پیامکی رسید که اندکی تسکینمان داد: اما برادران و خواهران! صبر پیشه کنید و تقوا پیشه کنید که چراغ راه هدایت بشر همین است!! :(((

کاش برگردید ...

امیدوارم هیچ وقت دلتان نشکند؛ این گونه که دل بابا و هم قطارانش در مجلس شما شکست ...


اللهم انی اسئلک ان تختم لی بالسعاده و لاتسلب منی ما انا فیه و لاحول و لا قوه الابالله العلی العظیم...


پ.ن: گیج شده ام! دیگر نمی دانیم باید چه شیوه ای در پیش بگیریم؟ محبت و نصیحت و صحبت و تغافل و عتاب و هرراهی که به ذهن آدمی برسد... گاهی سکوت اوج درد است.

حالتی که آن شب من داشتم و بغضی که هنوز که هنوز است بر گلویم چنگ می اندازد ...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۰۴
کبوتر حرم

نظرات  (۲۳)

۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۲۶ فضای مجازی دانشگاه فردوسی مشهد
بسمه تعالی
همسنگر گرامی
شبکه وبلاگی مجاهدان مجازی در سال حماسه سیاسی و اقتصادی و با هدف حضور هرچه بیشتر نیروهای ارزشی در فضای مجازی به همت واحد فضای مجازی بسیج دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد به آدرس basnet.ir راه اندازی گردید.
در صورت تمایل به عضویت در این شبکه به آدرس basnet.ir مراجعه فرمایید و از گزینه "عضویت در شبکه" اقدام فرمایید.
امید است تا با همکاری شما همسنگر ارجمند در جهت ایجاد یک جبهه مستحکم سایبری در مقابله با تهدیدات فرهنگی گام برداریم.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به basnet.ir مراجعه فرمایید.
با تشکر
واحد فضای مجازی بسیج دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد
سلام!!
نمیگم وبلاگت عالی بود...خیلی خوب بود!!

راستش از این که بالاخره دیدم یکی از بچه های پزشکی هم دستش تو کار وبلاگ نویسی و مطالب خوب مذهبی- سیاسیه خیلی خوشحال شدم...دلم گرفته بود از این که با هم کلاسیام درمورد این چیزا صحبت می کردم و اونا اهمیتی نمیدادن و فقط سرشون تو کتابای درسیشون بود...
ایشالا موفق و سربلند باشی!

چند وقته تو فکرمه که یه وبلاگ تو همین مایه ها درست کنم ولی موندم چیکار کنم...وبلاگ در این زمینه زیاده...می خواستم نظر تو رو بدونم...تقریبا یه ساله که این وبلاگ رو داری...از تجربت بگو بهم...ممنون میشم اگه کمک کنی!
جوابتو به رایانامه م بفرست !



- - - - - - - -
سلام. جوابتون رو همین جا میدم.
معتقدم نفسِ اینترنت مشغولیته. هرچقدر کمتر بهتر. اگر هدف کاملا مشخص و جامعه ی خاصی به عنوان مخاطب مد نظرتونه منع جدی نداره. مثلا مخاطب اصلی این وبلاگ دوستانی که بنده رو میشناسند، هستند -گرچه نظر ندن یا دیده نشه- و حضور بقیه و نظراتشون گرچه در خیلی موارد مفید بوده و هست و امیدبخش، اما اگر باعث غرق شدن تو فضای مجازی و اهمیت بیش از حد به افراد مجازی بشه -خصوصا برای کسانی که ماه های اول حضورشون تو این فضاست- آسیب هاش خیلی خیلی بیشتر از منافعشه شک نکنید.

نفس الامرِ نت، مشغولیته و کثرت آور...
موفق باشید
سلام وبتون زیبا بود دوست داشتین ی سری به ما بزنید واکه از ته دلتمایل داشتین بلینکیم
البته مدتی به روز نکردم ولی کلبه ی حقیریه
دیدی آخر حب دنیا دست و پایم را گرفت

رفته رفته دل ربود از من خدایم را گرفت

چشمه ی اشکم نمی جوشد چرا علت ز چیست؟

من چه کردم که خدا حال بکایم را گرفت ...
سلام...
هعی..
اری میان بسیجیان اماممان هم کسانی هستند که فرزند مادرن...
کسانی هستند که غریبند...
آخه بسیج مکتب شاهدان و شهیدان گمنامه...
از این حرفها به ما هم زیاد زده اند...دیگر پوستمان کلفت شده...
پرچمت همیشه استوار خواهر...
خیلی التماس دعا
یاعلی مددی
۰۸ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۱۷ بانوی پلاک هشتم
نمیدانم و متوجه نشدم در باره چه کسی نوشته ای بهر حال قابل تامل بود و تاسف برانگیز
کمی ز خاک چادرت نشسته بر جبین من

که انتظار می کشم ظهور آن سوار را

****************
پست جدیدم شعری است که تقدیم به بانوی دو عالم کرده ام.
از حضور مهربان و دانستن دیدگاه ارزشمندتان سپاس گزار خواهم شد.
آبجی واقعا سخته...
خیلی...
خیلی ناراحت شدم



- - - - - - - - - -
دعا بکن برا عاقبت بخیری ما و اون ها. هممون.
۱۱ فروردين ۹۲ ، ۰۳:۵۹ رزمنده سایبری
سلام

خدا قوت

ان شاء الله عاقبت بخیر باشید
سلام آجی
:( خیلی سخته برام که اینارو میخونم، درد کشیدم... ،بغض داره خفم میکنه از موقعی که این پستو گذاشتی کمتر میام که مبادا چشمم به متن بیفته
خودت دیوونه ای منم دیوونه کردی ،دیووونه :((




سلام. بیشترین ناراحتی م از اینه که حتی برای عزیزان هم کاری ازمون برنمیاد... و انذر عشیرتک الاقربین ... چه برسه به ...
دیوونه؟ گاه گاهی کمی جنون دارم ! من جنونی مدام می خواهم !!
سلام
می فهمم چی میگید،به نوع دیگه ای، برام چندین بار پیش اومده و خواهد اومد.
به قول یکی از دوستان: زمانه ما تاریک است ولی وظیفه مان روشن.
و استعینوا بالصبر و الصلاه...

موفق باشید،
یا علی.
سلام این که نوشتید واقعا دردنامه بود. فکر می کنم بتوانم این وضعیت را درک کنم.
ان الله مع الصابرین. انشالله خداوند دل غمگینتان را به پاس صبر و استقامتتان روشن و شاد خواهد ساخت. موفق و پایدار باشید یاعلی




سلام. ممنونم. ان شالله ...
سلام
زیبا نوشتید.
میخانه را نبندید جام مرا شکستند ...
یه میخونه ای باز شدو اونایی که خمار و اهل بودن رفتن بعدم در میخونه رو بستن
دنبال چی میگردیم بخدا خودمونو الاف کردیم تو وانفسای زندگی...ولی خداییش حق بدین تموم دنیا جمع شدن تا نذار در میخونه باز بشه یا اگه هم باز شد دیگه خماری نباشه تموم ظلمت و کفر به میدون اومده کی زمان امام اینجوری بود.
اما خداییش حرفتون حرف دله وحرف یه دنیا غصه و تنهایی...
حرف بی کسی کسیه که واسه همه هست و هیش کی واسش نیس آره رهبرو میگم که خون دل واسه هممون میخوره و یه غمخوار نداره.
البته خودشون گفتن غمخوارشون خداس ولی ما بی بهره ایم و بی نصیب.
اللهم رزقنا توفیق شهادة
ان شاءالله هممون اول بخیر بشیم

موفق باشی دتری




ان شالله. آفرین :)
نزدیک سه ماه است که می سوزی و چون شمع
سو سو زدنت فاطمه باور شدنی نیست
از سرخی هر باره پیراهنت ای یار
فهمیده ام این زخم تو بهتر شدنی نیست
شبها که به پهلوی خودت دست می آری
پیداست "خوشی" در دل بستر شدنی نیست
حس می کنم این بار تلاش تو برای
گیسوی گره خورده دختر شدنی نیست
بیهوده مکن سعی که با دست شکسته
برداشتن شانه میسر شدنی نیست

ایام شهادت حضرت زهرا تسلیت باد
سلام
متنتونو خوندم
یکم حس فضولی گرفتتم! اگه خواستید جواب بدید...
اون بنده خدا خواهر ناتنی شما بوده؟ پدر شما شهید شده؟



- - - - - - - - - - - -
توی متن مشخصه که "پدر بنده" و "پدر ایشون" دو شخص مجزا هستند! خواهر از باب عواطف و نوع رابطه...
سلام
وبلاگ خیلی مفیدی دارید .
ممنون می شم به وب من هم سر بزنید .......
۱۵ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۴۰ لبخند خدا و بندگی من
سلام
وبلاگ پر محتوایتان با افتخار لینک شد.
در پناه حق.
با سلام و عرض احترام
اگر تمایل به تبادل لینک دارین خیلی خوشحال میشم که با وبلاگتون لینک شم
بسیار متن زیبا یی بود
یا علی
سلام وبلاگ خوبی دارید ، ممنون میشم به ما هم سر بزنید.
سلام. مثل همیشه دلم سوخت.
ترسیدم برای خودم.خیلی
راستی الان آخر الزمانه؟؟؟
یادم رفته بود که گفته بودن صبح با ایمانی و عصر بی ایمان.
دعاکنید مراقبم باشن و باشم و مراقبتون باشن و باشید.
یاعلی



- - - - -
کبوتر حرم :
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک ...
احسنت به قلم زیبایتان..
واقعا کاش بعضی ها این چیزها را می فهمیدند....
راستی با افتخار لینک شدین



- - - - -

ممنون. شما هم :)
چی بگم والله؟ بعضی ها فکر نکرده حرف میزنند...
اما موافقم با این جمله :مومن چنین است که کار خیر را نه به دلیل ریا انجام می دهد و نه به خاطر حیا ترک می کند!
+_+_+_+_+_+_+_+
بازم تو پستای پایینی نظر گذاشتم!

پاسخ:
پاسخ:
:) چی بگم والا! بالا یا پایین قدمت سر چشم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی