قول و قرار !

نمی توانیم بفهمیم ؛

باز هم از سفره ی آقاجون...

ان شاء الله اگر با کسی دم خور هستی اگر تند است هر چه می توانی تحمل کن که خدا چیز بزرگی برایتان فرستاده است. بعضی وقتها خداوند چیزهای خوب و قیمتی را داخل جل می پیچد و به انسان می دهد .اگر کسی تند است ، خوش اخلاق نیست ، درست با آدم حرف نمی زند ، معنایش این است که خدا چیز قیمتی را داخل جل کهنه  پیچیده است . برای این که اجنبی آن را نگیرد . مال خود شماست و باید به دست شما برسد . جل کهنه را کسی باز نمی کند ببیند چه چیز داخل آن است ، ولی شما باز کنید . حقیقت و انسانیت درون آن است . همان جایی که ناگوار است !

این هم سری از اسرار بود که عرض کردم . انشاءالله همه شما فهم دارید . گذشته شما را خدا با لطف و عنایتش حل کرد . از آینده هم خیالتان راحت باشد . اگر دیدی یک جا قشنگ نیست صبر کن . آن را باز کن . چیز گرانبهایی درون ان نهفته است.

مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی ؛ "طوبای محبّت جلد اول"

بُت نمی کنیم رهبرمان را ...

سلام. افراد بسیاری هستند که در اینترنت به صورت کاملا مستدل و مستند، ولایت مطلقه فقیه را اثبات می کنند. من ادعای سواد ندارم؛ و امیدوارم متن ناقص بنده، جسارت به سواد دوستان نکند. قصدم هم اثبات نیست؛ فردی که معتقد بودند بنده شخص ولی فقیه را بُت کرده ام، مصداق هایش را در دو کامنت طولانی برایم فرستادند؛ اما چون میدانم مسلما غیر از آن یک فردی که کامنت گذاشته، دوستان دیگری هم هستند که شاید از این چند جمله ی زیرین، برداشت مبهم کرده باشند، به جای پاسخ به آن یک نفر، ترجیح دادم توضیحاتم را عمومی بنویسم. تکه های این رنگی کپی کامنت است.

( هرکس مایل بود بخواند به ادامه مطلب برود)

خیلی بعدنوشت : با نوشتن همین متن غیرتخصصی و عامیانه، همان فردی که ادعا می کرد من افراطی هستم و او تفریطی نیست و با اصل مشکل ندارد، برایم نوشت : اصل حکومت اسلامی فقط توسط معصوم جایز است !! البته نه این که هر کس شبهه ای را مطرح کرد در جوابش این گونه بگوییم که تو تفریطی هستی؛ اما موقع بحث خوب است آدم یک رنگ باشد؛ دو رو نباشد؛ حرف دلش  را بزند!

برای دوستان خوبم می نویسم: بعضی وبلاگ هایی که ظاهر مذهبی دارند از وبلاگ های غیرمذهبی خطرناک ترند؛ حواستان (مان) باشد !

جایی به اسم ...

بسم الله

عرفه ام با ولیجه عزیز در غریب ترین منطقه ی عملیاتی گذشت؛ هفت تپه و چیلات؛

هنوز جبهه غرب نرفته ام؛ اما شک ندارم چیلات از غرب هم غریب تر است؛

منطقه ای که از چهارصد شهید عملیات والفجر شش، پیکرهای دویست شهیدش برنگشته؛ همان جا مانده؛ در همان چیلاتی که روز عرفه حداکثر صد و بیست نفر زائر داشت...

می دانی دویست شهید مفقودالاثر در یک عملیات یعنی چه؟

یعنی دویست مادر چشم انتظار...

یعنی همسران دلتنگ و بی خبر...

یعنی ...

بگذریم !

دوستی پیامک داده بود: جنوب کشور کربلاست؛ اما غرب کشور مدینه ... چیلات که نه جنوب است و نه دقیقا غرب؛ نمی دانم ...

پ.ن: بزرگواری عقیده دارند که بنده امام خامنه ای را بُت (!) کرده ام؛ از آن جایی که ایشان مصادیقش را در دو کامنت طولانی برای بنده فرستاده اند، تصمیم گرفتم در یک پست به صورت عمومی به این نکته پاسخ دهم؛ اما متاسفانه فرصت نشد. این وعده را دادم تا هم آن بزرگوار، و هم دیگرانی که چنین عقیده ای دارند، منتظر توضیحات باشند. (عمری باقی باشد و فرصتی دست دهد )

دیروز تانک؛ امروز تحریم!

اگر ما را محاصره اقتصادی کنند، فرزند رمضانیم

و اگر ما را محاصره نظامی کنند، فرزند عاشوراییم!

امام خمینی -اعلی الله مقامه-

---

پ.ن :

دیروز با تانک می جنگیدند و امروز با تحریم؛ بجنگ تا بجنگیم...

آیا باز هم پای ساندیس(!) در میان است؟؟

جماعتِ ساندیس خور را می بینی ؟؟؟

همه ی این مردم که مثل براده های آهن گرد وجود آهن ربایی به نام " سیدعلی، فرزند زهرا " جمع شده اند، آمده اند تا ساندیس بگیرند !!!!

یا نه؛ می دانید که، نان گران شده؛ شنیده اند ساندویچ می دهند؛ آمده اند ساندیس و ساندویچ خوری !!

فقط نمی دانم چرا این همه آدم دور این ماشین سفید رنگ جمع شده اند؟؟؟

نکند انبار ساندیس و ساندویچ این ماشین باشد...

یا نه؛ شاید محل حضور و غیاب کارمندانِ دولتی است که اجبارا (!) باید در مراسم استقبال حاضر شوند...

نویسنده ی افسانه ی ساندیس و ساندویچ، باید به فکر معرفی توجیهاتِ جایگزینِ دیگری باشند بر حضور مردم...

!

.::. هوالحبیب .::.

الا بذکر الله تطمئن القلوب...

مشهد که بودیم، استادی می فرمود :

این آیه معنایش این نیست که با ذکر خدا دل آرام می گیرد؛ این جمله یعنی خدا می گوید :

جوری ساخته ام که جز با یاد من آرام نگیرد !!

تفاوت ظریفی است.

اگر بی قراری؛

اگر مشوشی؛

اگر دلتنگی؛

اگر دلگیری؛

گیر کار آن جاست که هزار یاد، جز یاد او یا علاوه بر یاد او در دلت جولان می دهد ...

 

پ.ن : چنین که گرد علایق توراست دامنگیر ... سفر ز خود نتوانی به هیچ جا کردن ...

همین !

یادگارِ مـــادرمـــ ...

من شکایت دارم...

از آن ها که نمی فهمند چــــادر مشکی من یادگار مادرم زهـــراسـتــــــ

از آن ها که به سخره می گیرند قــداســـتِ حجابِ مادرم را؛

چــــــــــــــــــــــــرا نمی فهمی؟

این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد، کرپ یا حریر اسود یا ... حـــــُرمــت دارد !

به خدا قسم ارزشِ همین تکه پارچه بالاتر از آن است که بخواهی به زور آن را بر سر کسی کنی؛

آتش خور زیاد شده!

این روزها، در این آشفته بازار گرانی و سرعتِ نجومیِ افزایشِ قیمت ها، سرِ بعضی ها  حسابی گرمِ بی وجدانی است...

جنس هایی را که از خریدهای قبلی، در انبار داشته اند، به قیمت افزایش یافته می فروشند؛

خوردنِ مالِ حرام، برای بعضی ها مثلِ آب خوردن شده. 

نمی دانم چرا ذره ای عقلشان را به کار نمی اندازند بعضی ها...

کاسبی که این گونه عمل می کند، خودش یک نوع جنس را می فروشد؛ اما صدها جنس دیگر را باید از کاسبان دیگر بخرد؛ و وقتی همه چنین بی وجدانی را در پیش بگیرند، سودی نصیب کسی نمی شود!

پولی که با حقه بازی از مردم به جیب زده اند، باید برای حقه بازی دیگری خرج کنند... معادله ی ساده ای ست؛ تنها حاصلش افزایش بدون توقفِ قیمت هاست و کمک به نقشه های دشمن، برای زمین زدن اقتصاد کشورت...

یارانِ مهدی احتکار نمی کنند !

( ادامه در ادامه مطلب)

او دیوانه نیست!

شما را به خدا !!

این همه روی اعصابش راه نروید؛ اسب ندوانید!

او دیوانه نیست، موجی است.

به خدا بین دیوانه و موجی، خیلی فرق است.

بازمانده ی اصحاب کهف را می ماند او...

ادبیات عامیانه !

گاهی پشت این ماشین ها؛ کامیون ها و اتوبوس ها، جمله هایی می بینیم که تاثیرش از یک سخنرانی بیشتر است !

امروز پشت یک کامیون خواندم :

"بـــــــرو بـــــابـــــا  ... خدا کریــــــــــــــمه !! "

انگار دقیقا برای آن لحظه ی من، آن فکرِ توی ذهنِ من این جمله را نوشته بودند !

چقدر چسبید...

هیس س !

چــه ســرنـــوشـــتِ غـم انـگیزی

کـه کــــرمِ کوچـــکِ ابــــریــشــم

تمامِ عـمــر، قــفـس می بـــافـت

ولــی به فــکــرِ پــریــــدن بود ...!

آرامِ جانِ من؛ حسیـــــن...

پدر در دو گوشم سرود این سخن

که ای نازنـیــن طفلِ دلـــبندِ مـــن

حسینی بمان و حسینی بمیــــر

امیری حسیـــــنُ و نــعــم الامیـــر

***

بقیه در ادامه مطلب

یا حبیب الله

پستی گذاشته بودم بعد از تظاهرات اعتراض آمیز.

اما داغ دلم بیشتر شد. برداشتمش.

میدانم و دیده ام ، که آن سیاه دلان، حتی همین وبلاگ های کوچک ما را رصد می کنند...

درصد می گیرند که چند درصد وبلاگ های ما مذهبی است یا ادبی یا سیاسی، یا موافق ولایت فقیه یا مخالف یا...

می دانم که چشمشان به تمام مسلمانان است؛حتی در فضای مجازی.

هارب منک الیک ...

به نقل از حاج محمد اسماعیل دولابی

 

می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود.
همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!

خودش را به سینه ی پدر چسباند؛ شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد!

شما هم هروقت دیدید اوضاع بی ریخت است، به سوی خدا فرار کنید:

"ففروا الی الله من الله"

هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خدا هست... 

خدا خداست!

قال رسول الله صلی الله علیه و آله ی و سلم :

قال الله تعالی:

""یابن آدم؛ اطعنی فی ما امرتک ؛ و لاتعلمنی ما یصلحک ! ""

فرزند آدم؛ در چیزی که تو را به آن فرمان داده ام ، اطاعتم کن؛ و خیر و صلاح خودت را به من نیاموز!

...

گنگم...

هم گنگ به معنای مبهوت؛

هم گنگ به معنای لال؛

نمی فهممش امشب را؛

انصافا اشتباهه این کلام؟

بسم الله

امام خامنه ای دامت برکاته :

آن روزی هم که به اصطلاح موج مدرنیته را وارد این منطقه کردند، در واقع باید گفت فاضلاب های مدرنیته را به این منطقه فرستادند. علم و ابتکار و اختراعات جدید و پیشرفت فکری و دانشگاه های پیشرو را که به کشورهای الجزایر و مصر و عراق و بقیه مناطق نیاوردند. اول چیزی که آوردند ، ابتذال فرهنگی، کشف حجاب، و کالاهای مصرفی پس مانده بود؛ یا حداکثر نظام های نسخ شده درجه دو و سه آموزش و پرورش خود را آوردند؛ یعنی مردم را از همه جهت تحقیر کردند.

کلام الامام...

بسم الله

هرچند حرف زدن از گناه هم بده؛ اما چه کنیم که مبتلا بهش ایم همه...

 

امام رضا علیه السلام : هرگاه بندگان گناهانی را شروع کنند که تاکنون نمی کرده اند، خداوند برای آن ها بلاهایی را شروع می کند که تاکنون نمی شناختند.

 

امام باقر علیه السلام: هر که به خدا توکل کند مغلوب نمی شود، و هر که از گناه به خدا پناه ببرد، شکست نمی خورد.

---

پ.ن:

نورِ جان در ظلمت آبادِ بدن، گم کرده ام ...  آه از این یوسف، که من در پیرهن گم کرده ام

 

یک مثال قشنگ.

"بابا" مطابق معمول، تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی را که گوش داد، یک نکته هم رزق آن روزِ من شد.

برایم خیلی جالب بود:

شیطان کلبِ معلَمِ درگاه خداست. سگِ آموزش دیده. که برای هر کسی پارس نمی کند. اما اگر کسی را ببیند، چند تا پارس می کند، جوری که صاحب خانه بداند کسی که آمده، غریبه است یا آشنا...

اما اگر کسی دنبالش را گرفت، گازش می گیرد!

مسئولیت این گاز گرفتن سگ، به عهده ی همان کسی است که دنبالش را گرفته!

تا زمینه را برای شیطان، فراهم نکنی ، گازت نمی گیرد.

بنابراین شیطان نمی تواند کسی را "جذب" کند؛

چون نه قدرتش را دارد؛ و نه به او این اجازه را می دهند!

چقدر قشنگ بود این مثال برایم؛ چقدر به دلم نشست.

---

پ.ن :     وصال او ز عمر جاودان به ... خداوندا مرا آن ده، که آن به ...